کتاب بزرگ‌ترین وسیله کمال بشر

? آیت‌الله حسینی همدانی در خطبه‌های نماز جمعه کرج:

? کتاب بزرگ‌ترین وسیله کمال بشر هست / ستادی برای احیای مطالعه در جامعه تشکیل شود

? رئیس شورای فرهنگ عمومی استان البرز با اشاره به بیست و چهارم آبان روز کتاب و کتاب‌خوانی و کتابدار، اذعان داشت: هرسال نکته‌ای را راجع به انس با کتاب که بزرگ‌ترین وسیله کمال بشر هست را عرض کردم و امروز هم عرض می‌کنم که چیزی جای کتاب را نمی‌گیرد حتماً اهل مطالعه باشید ولو کتاب الکترونیکی که در اختیار هست و هرلحظه‌ای را شما می‌توانید لحظه کتاب‌خوانی قرار دهید.

? آیت‌الله حسینی همدانی بابیان اینکه حتماً بر اساس سلیقه و نیاز یک سیر مطالعاتی داشته باشید، تصریح کرد: یک برنامه مطالعاتی به‌صورت منظم ولو به مقدار کم در طول روز و در طول هفته داشته باشید و برای خودتان شعار درست کنید مثلاً روزی نیم ساعت با نهج‌البلاغه، روزی نیم ساعت با تفسیر، یک برنامه مرتبی را داشته باشید تا ذوق و شوق مطالعه را در خودتان زنده کنید.

? وی بابیان اینکه امیرالمؤمنین سلام‌الله علیها فرمودند کسی که خود را با کتاب‌ها آرامش دهد هیچ آرامشی را از دست نداده است، گفت: باید چیزی که شبیه ستاد احیای امربه‌معروف و نهی از منکر هست درست شود که کارش احیای مطالعه در جامعه باشد تا کتاب و کتاب‌خوانی سکه رایج فرد و جامعه شود مگر می‌شود کانون پرورش روح و کمالات معنوی و حتی پیشرفت‌های مادی بود و با کتاب انس نداشت اگر دنبال تغییرات اساسی و ارتقای کیفی فرهنگ عمومی هستیم باید به کتاب ولو الکترونیکی توجه خاص داشته باشیم.

? باید به کتاب‌های کودک توجه جدی شود/ دسترسی به کتاب را آسان شود

? خطیب نماز جمعه کرج با تأکید بر اینکه باید برای اقشار مختلف کتاب‌هایی تخصصی نوشته شود، تصریح کرد: باید به کتاب‌های کودک توجه جدی شود؛ من بعضی وقت‌ها کتاب‌هایی که مربوط به کودک است را جمع‌آوری و بررسی می‌کنم، ضعف زیادی داریم و آینده از همین نقطه ساخته می‌شود لذا باید به آن توجه جدی کرد.

? آیت‌الله حسینی همدانی با تأکید بر اینکه باید دسترسی به کتاب را آسان و در هر مکانی که امکانش هست کتابخانه کوچکی را علم کرد، گفت: سال‌های پیش پیشنهادهایی را دادم که در مصلی ها و مساجد کتابخانه بگذارند و خودمان تا جایی که مقدور بود انجام دادیم و مساجد هم بعضی‌ها را دیدم که انجام‌شده؛ کتابخانه‌های کوچکی را بگذارید هرکس خواست کتاب بردارد و هرکس کتاب داشت از خانه بیاورد تا کتاب‌ها بچرخد حتی در آپارتمان‌ها و مجتمع‌های مسکونی محله‌های عمومی کتابخانه کوچکی گذاشته شود تا اهل ساختمان کتاب‌هایشان را آنجا بگذارند.

? وی در ادامه بابیان اینکه در امامزاده‌ها هم خوب است که کتابخانه‌های کوچکی گذاشته شود، اذعان داشت: بعضی وقت‌ها افراد دنبال محل آرامش‌بخشی می‌گردند، آنجا نماز می‌خواند، زیارت می‌کند، قرآن و دعا را که خواند کتاب هم باشد که ده دقیقه مطالعه کند لذا متولیان امر اگر این کار را کنند اثرش را خواهند دید.

? نماینده رهبر معظم انقلاب اسلامی در استان البرز با تأکید بر اینکه به مناطق محروم کتاب را ببرید، یادآور شد: گروه‌های جهادی که برای خدمت‌رسانی می‌روند به نظر می‌رسد که با خودشان کتابخانه کوچک سیار البته با توجه به نیاز منطقه در بیست روز الی یک ماهی که آنجا هستند کتابخانه را با خودشان ببرند و باید مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی راجع به نهضت مطالعه مفید عملیاتی شود تا سرانه مطالعه کتاب از آن عددی که هست و من خجالت می‌کشم بگویم بیشتر شود.

? آیت‌الله حسینی همدانی بابیان اینکه سرانه مطالعه کتاب اصلاً قابل‌گفتن نیست، گفت: اصلاً مگر می‌شود کسی بدون کتاب زنده باشد باید این‌طور شود، حتی شده کتاب صوتی برای کسانی که حال ورق زدن هم ندارند در گوشش بگذارد و بشنود تا شب که خوابش برد در حال مطالعه خوابیده باشد.

? مشاهده مشروح خبر در سایت :
? http://emamjomekaraj.ir/?p=34111

هفته كتاب و كتابخواني گرامي باد

هفته كتاب و كتابخواني
كتابخانه نقطه اتصال و قلب تپنده یک مرکز علمی است. کتابخانه می بايست در جهت رشد و ارتقاء هر سطحي از طلاب آمادگي ارائه خدمات و منابع علمی باشد و يك كتابدار باید مانند مادر خانواده ذائقه های مختلف و مطالبات را دانسته و براي آن ها خوراك علمی متناسب در جهت رشد و ارتقا تهيه نمايد.
نقش كتابدار در مدرسه از ارزش و اهميت خاصي برخوردار مي باشد و اين نبايد ناديده گرفته شود. امیدوارم نقش مهم و با ارزشِ کتابخانه را در حد مخزنِ کتاب و نقش کتابدار محترم را در حد امانت دهنده‌‌‌ی کتاب ندانيم.
هفته کتآب و کتابخوانی و بزرگداشت علامه طباطبایی بر همه بزرگواران مبارک باد. ?

بركت

برکت به معنای زیاد شدن نیست یعنی ۲۴ساعت برای شخص بیشتر نمیشه بلکه طوری میشه که شخص میتونه از زمانش بهترین استفاده رو بکنه، یا درآمدش زیاد نیست ولی زندگیش داره خوب میچرخه…
✨منبع اصلی و سرچشمه ی برکت خداست.
?و اهل بیت علیهم السلام واسطه فیض هستند یعنی برکت تنها به واسطه اهل بیت به ما میرسه همانطور که در حدیث لولاک فرمودند: لولاک لما خلقتُ الافلاک این بحث ارزشی نیست بلکه بحث تکوینی است یعنی نظام عالی طوری ساخته شده که اگر این واسطه ها نباشه ممکن نیست فیض برسد…

برکتِ رفت و آمدِ مهمان


? برکتِ رفت و آمدِ مهمان …

جريان توحيد افعالي در حادثه عاشورا

 

نشست علمي_پژوهشي

موضوع: جريان توحيد افعالي در حادثه عاشورا

اساتيد ارائه دهنده: آقاي دكتر داود حسن زاده

زمان: يكشنبه، 1400/7/4، ساعت 12:30

مكان: فضاي مجازي(مدرس)

 

خلاصه نشست:

در جريان حادثه عاشورا دو بحث كلي وجود دارد:1. توحيد افعالي 2. حادثه عاشورا

تعريف توحيد افعالي: توحيد افعالي با عبارت هاي مختلف در متون فلسفي و عرفاني ذكر شده است:

 لا فاعل الا الله: فاعل به معني عليت ايجادي؛ غير از خدا هيچ فاعلي در عالم نيست، يعني علت ايجادي همه اشيا در عالم خداست. اگر فعلي از ما سر ميزند فاعل ايجادي و فاعل حقيقي آن فعل خداست. به لحاظ تكويني و علت ايجادي آن را به حق نسبت مي دهيم.

لا موثر في الوجود الا الله: غير از خداي متعال موثري هم در عالم نيست كه اين هم ناظر به همان علت ايجادي است. منظور از موثر، موثر در ايجاد و تاثير ايجادي است كه شامل ساير تاثيرات نيز مي شود. وقتي اساس و هستي يك شي از خدا باشد، هر چه هم از او صادر شود، منتهي به حق خواهد بود.

بحث جبر و اختيار در توحيد افعالي، روشن است. يعني اگر فعل را نسبت به خلق بدهيم و از حق زايل كنيم و بگوييم حق هيچ ربطي به آن ندارد؛ مي شود تفويض. كه معتزله به آن معتقدند. اما اشاعره قائل است به اينكه فعل انسان، فعل الله است لذا مجبور است. اما اماميه قائل به امرٌ بينُ الامرين هستند. يعني توحيد افعالي را قبول دارند به صورت لا موثر في الوجود الا الله، اما در تعارض با اراده و اختيار انسان قائل هستيم كه هيچ منافاتي با توحيد افعالي ندارد. يعني اراده و اختيار و فاعليت انسان، در طول اراده و و اختيار و فاعليت حق تعالي است و فاعل حقيقي خداوند متعال است.

در رابطه با حادثه عاشورا، ما صرفا فقط روز عاشورا را در نظر نمي­گيريم. كل جريان حركت امام حسين عليه السلام و روز عاشورا و آن چه در اسارت اهل بيت عليهم السلام رخ داده، همه مربوط به حادثه عاشوراست. پس بحث ما در رابطه با جريان توحيد افعالي در نهضت عاشورا است.

در كتاب كافي، امام رضا عليه السلام مي فرمايند؛ قالَ اللّه‏ تعالى: يابنَ آدمَ ،بِمَشِيَّتي كُنتَ أنتَ الّذي تَشاءُ ، وبِنِعْمَتي أدَّيْتَ إلَيَّ فَرائضي، وبِقُدرَتي قَوِيتَ على مَعْصيَتي، خَلَقتُكَ سَميعا بَصيرا ، أنا أوْلى بحَسَناتِكَ مِنكَ ، وأنتَ أوْلى بسَيّئاتِكَ مِنّي . خداي عزوجل مي فرمايند: اي پسر آدم! تو به واسطه مشيت من چيزي را براي خودت مي خواهي. و با قوت من فرائض خود را ادا مي كني. و به واسطه نعمت من تو بر معصيت خود قوي مي شوي. من تو را سميع و بصير و قوي قرار دادم. هر چه به تو مي رسد از نيكي ها، من الله است و هر چه از بدي به تو مي رسد فمن نفسه است.و اين بخاطر اين است كه من نسبت به حسنات تو از تو اولي هستم، و تو نسبت با سئياتت از من اولي هستي.

دو مسئله وجود دارد: اسناد و ايجاد؛ ايجاد افعال در عالم چنانچه ذوات موجود شدند، كار خداست و مخلوق خدا هستند. حتي صور ذهني به صراحت در قرآن آمده است كه مخلوق خدا هستند.( وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ )( ملك: 13 و 14) در مرحله اسناد اگر حسنه باشد، خدا نسبت به آن كار خير اولي است. يعني بهتر است آن كار خير را به خدا نسبت دهيم و اگر فعل بد است، ما نسبت به آن اولي هستيم. مثلا در جريان حضرت خضر عليه السلام سه كار صورت گرفت: معيوب كردن كشتي، قتل غلام و اقامه جدار. در معيوب كردن كشتي فرمود كه كار بدي بود به خودش نسبت داد. چون نقص به يك مجموعه كمال وارد كرده بود. در مورد اقامه جدار نيز چون زيرش گنجي براي يتيمان بود و خير محض بود به پروردگار نسبت داد. در مورد قتل غلام كه هم جنبه خير داشت و هم جنبه شر؛ حضرت خضر بين خير و شر را جمع كرد و فرمود: اردنا. سپس فرمود: ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي( كهف: 82) يعني همه را به خدا نسبت داد.

هنگامى كه امام زين العابدين عليه السلام را نزد يزيد بردند و در برابر او نگه داشتند، يزيد ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ اين آيه را خواند: «هر مصيبتى به شما مى رسد دستاورد خود شماست». امام زين العابدين عليه السلام فرمود: اين آيه درباره ما نيست، بلكه اين سخن خداوند عزّ و جلّ درباره ماست كه: «هيچ مصيبتى به مال يا جانتان نمى رسد، مگر پيش از آفرينش آن مكتوب شده است». ( كافي، ج 2، ص450)

پس اينطور نيست كه هر مصيبتي كه بر مردم مي آيد بخاطر بما كسبت أيديكم باشد. زيرا اهل بيت عليهم السلام كه معصوم بودند، اگر مصيبتي بر سرشان آمده بخاطر اين بود كه خداوند متعال در مورد آنها در كتاب الهي نوشت و در عالم هم واقع كرد، بخاطر اينكه برخي مقامات را به آنها عنايت كند.

در لهوف آمده كه ابن زياد در مجلسي كه اسرا را نزد او آورده بودند رو كرد به امام سجاد عليه السلام و گفت اين شخص كيست؟ گفتند ايشان علي بن حسين عليه السلام است. ابن زياد گفت: مگر علي بن حسين را خدا نكشت؟ امام سجاد عليه السلام فرمود: من يك برادر بزرگتر از خودم داشتم به نام علي كه او را مردم در كربلا كشتند. ابن زياد گفت: خدا او را كشت. امام فرمودند: خداست كه جانها را در هنگام مرگ مي گيرد. ( الملهوف على قتلى الطّفوف، السيد بن طاووس، ج1 ، ص202) علامه طباطبايي در تفسير الميزان فرموده اند كه اين ها در طول يكديگر هستند، خدا به واسطه ملك الموت اراده توفي مي كند، ملك الموت به واسطه اعواني كه تحت او كار مي كنند،  اراده توفي مي كنند و آن ملائكه جانها را قبض مي كنند.

در جريان توحيد افعالي خدا حتي فرصت اينكه عزرائيل جان شهداي كربلا را بگيرد، نداد و خودش مباشرتا جان آن ها را گرفت.( طلب و اراده، امام خميني) اما مردم اسباب جريان توفي در عالم شدند. اسباب و علل را كه نمي شود كنار گذاشت. اين كه اساب و علل با مسبب الاسباب كار مي كنند، مي شود نگاه توحيد افعالي. وجود رابط را اگر در نظر بگيريد، تمام سلسله علل و اسباب، فقير و عين فقر به علت العلل هستند كه حق سبحانه و تعالي است. همه در عليت و معلول بودنشان نسبت به معاديلشان محتاج و فقير به خداوند هستند. اگر كسي شمشير بلند كرد و بر فرق نازنين پسر پيامبر فرود مي آورد، اين با قوتي است خدا به داده است. شمشيرش را هم خدا نازل كرده. همه اين ها در مرحله ايجاد و تكوين به خدا مربوط مي شود. اما به لحاظ اسناد نمي توانيم اين فعل قبيح را از خود برداريم و ما اولي به سيئات هستيم از خودمان. ولي اگر فضل و نعمت و كار خير بود، اين ها به خداوند متعال منسوب مي شود، اگرچه ايجادش هم براي اوست.

اگر انسان اين نگاه توحيدي را داشته باشد كه تمام سلسله اسباب و تمام نعمت ها فقط از سوي خداي متعال است، همان بيان حضرت زينب( سلام الله عليها) مي شود كه به ابن زياد فرمود. ابن زياد در قصرش نشسته بود و به مردم اذن عام داده بود كه در قصرش حاضر شوند و سر امام حسين( عليه السلام) را آورده بودند( فدعا بالرأس الشریف فوضع بین یدیه)، حضرت زينب( سلام الله عليها) گوشه اي به صورت ناشناس نشستند. ابن زياد از اطرافيان پرسيد: اين كيست؟ گفتند: دختر علي بن ابي طالب( عليه السلام) است. ابن زياد رو كرد به حضرت و گفت: الحمد لله الذي فضحكم وأكذب احدوثتكم. يعني حادثه اي كه در كربلا رخ داد را فعل الله دانست.

حضرت زينب در جواب فرمودند: الحمد لله الذي أكرمنا بنبيه محمد صلى‌ الله ‌عليه ‌وآله ‌وسلم و طهرنا من الرجس تطهيرا، و إنما يفتضح الفاسق ويكذب الفاجر، وهو غيرنا والحمد لله. ابن زياد گفت: کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ؟( كاري كه خدا با برادرت و اهل بيتت كرد، چگونه ديدي؟) حضرت در جواب فرمود: مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا، کتب الله‌ علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم ، و سیجمع الله بینک و بینهم ، فانظر لمن یکون الفلج ، هبلتک امک یا ابن مرجانة.(اللهوف علی قتلی الطفوف‌، سید بن طاووس، ص ۱۶۰)

حضرت نيز همه را فعل الله ديد، اما نه فعل اللهي كه ابن يزيد مي دانست. اين نگاه يك نگاه ارتقاء يافته است. حضرت زينب( سلام الله عليها) در بحث اسفار اربعه، سفر سوم و چهارم را طي كرده است. يعني هم جنبه هاي بشري و خلقي را توجه دارد و هم نگاه حقي را. حضرت در مقام بعد الفناء، هر چه را مي بيند، حق مي بيند و همه را فعل الله مي بيند. اين نگاه كجا و نگاه ابن زياد كجا كه دركات دوزخ را پيموده و منغمر در حيات دنياست و منغمر در ظلمات دنياست. هر دو هم به خدا نسبت مي دهند ولي اين كجا و آن كجا. عمق نگاه توحيد اغهالي در اينجاست كه از يك سو جبهه اي ايجاد مي شود كه جبر محض است و از سوي ديگر توحيد افعالي با نگاه شهودي. از ظلمت تا نور فاصله اين دو جبهه است. توحيد افعالي را از جبر محض تا امر بين الامرين در نگاه حضرت زينب است. امر بين الامرين يعني هم حق خلق و هم حقِ حق ادا مي شود، و اين فقط در كسي ايجاد مي شود كه در مقام بقاء بعد از فنا ايجاد مي شود.

امام حسين عليه السلام قبل از جريان كربلا فرمود: ان الله شاء ان یراک قتیلا. امام حسين عليه السلام اذن داد كه او را بكشند. اما بعد از اذن آن حضرت و واقع شدن فعل، خدا مي فرمايد: من راضي به اين كار نيستم. اين در حوزه تشريع است كه خدا راضي به چه كاري است و چه كاري را ناراضي. امام حسين عليه السلام لحظه آخر صورتش را روي خاك گذاشت و رضاً برضاك لا معبود سواك. راضي به رضاي خدا بود.